به بهانه روز معلم؛
اگر کمی جزئیات حادثه ای که منجر به جان باختن معلم روستای نوک‌جو منجر شد را تغییر دهیم، درخواهیم یافت که کمبودهایی که گاه به جان باختن این معلمان منجر می‌شود، به مانند تیغی دو دم می‌توانند زندگی ایشان را هم تباه ساخته و ایشان را به مسیر محاکمه و مجازات سوق دهند.
کد خبر: ۲۲۲۱۱۴
تاریخ انتشار: ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۲:۳۴ 01 May 2016
خیلی حساس تر از یک رقابت فوتبال در آخرین روز یک لیگ طولانی مدت، نفس گیرتر از لحظات پایانی یک مسابقه ماراتن و اتفاقات مشابه؛ چیزی شبیه لحظه وقوع یک تصادف شدید. اینقدر حساس که ممکن است فردی را به دنیای قهرمانان سوق دهد یا او را به زمین کوبیده و انگشت نمای خاص و عامش کند.

به گزارش تابناک، شاید اگر قرار باشد شغلی کم چالش و به دور از استرس های معمول و روزمره را نام ببریم، ذهن برخی مان به سراغ معلمی خواهد رفت و به دنبال آن مزایای این شغل را برخواهیم شمرد؛ از جمله بهره مندی از فرصت تعطیلات طولانی تر به نسبت تمامی مشاغل، اما کمتر پیش می‌آید که درباره سختی هایی که شاغلان این پیشه با آن مواجهند بدانیم.

سختی هایی که اگر قرار باشد یک معلم درباره شان سخن بگوید، بی شک حقوق و مزایای اندک، حق التدریسی و قراردادی بودن، انباشت بدهی های معوق و... بخشی از گلایه هایش را در این خصوص شکل خواهد داد و احتمالا به این ترجیع بند ختم خواهد شد که کسی به فکر ایشان نیست.

این در حالی است که نمونه های آشکاری برای اثبات وارد بودن این گلایه ها نیز در دست است. از جمله حکایت معلم قهرمان مدرسه روستای نوک‌جو از توابع خاش که وقتی جان به جان آفرین تسلیم کرد و به جمع نام داران ایران زمین پیوست، تنها یک ماه از حق الزحمه ماهانه تدریسش را دریافت کرده بود و خدا می‌داند چه گلایه هایی در این خصوص در دل داشت.

قهرمانی که برای نجات جان سه تن از دانش آموزانش جانش را گذاشت و رخت از جهان بست تا توجه مان به مدرسه ای در مرز ایران و پاکستان معطوف شود که معلمان قراردادی اش مجبورند برای رسیدن به آن، هر روز وارد خاک پاکستان شده و پس از طی مسیری، از مرز عبور کرده و به روستایی که در انتهای مرزهای کشورمان قرار دارد برسند اما تحمل این همه سختی هم نتوانسته به پرداخت به موقع حقوق اندک ایشان منجر شود.

اینجا مرز قهرمان و ضدقهرمان با جان دادن مشخص می‌شود!

شرایط دشواری که مختص به مرحوم گنگوزهی نبود و نیست و آموزگاران پرشمار دیگری نیز در حال تجربه آن هستند. معلم هایی که گویی از دید مسئولان، بی دریافت حقوق و دستمزد هم قادر به گذران زندگی هستند! شاید هم از دید ایشان، معلم ها می‌بایست شغل دوم داشته باشند و روی آموزش و پرورش دانش آموزان جز برای فرونشاندن اشتیاقشان به تعلیم و تعلم حساب نکنند!

این در حالی است که حکایت پر درد آموزگار روستای نوک‌جو ثابت می‌کند که کمبودها به ندید گرفتن معلم ها محدود نشده و در وضعیت مدارس نیز به شکل چشمگیری قابل مشاهده است. کمبودهایی از جنس استاندارد نبودن فضاهای آموزشی و از آن بدتر، فقدان برخی ضروریاتِ این امر. کمبودهایی که از فقدان ساختمان مدرسه و دایر شدن کلاس های درس در برخی مناطق در کپرها خود را نشان می‌دهد و به بهره مند نبودن شمار بسیار زیادی از کلاس های درس به وسایل گرمایش استاندارد می‌رسد تا حکایت سوختن و ذوب شدن چهره امثال دانش آموزان شین آباد را به یاد آوریم.

تلخ تر آنکه اگر کمی جزئیات حادثه ای که منجر به جان باختن معلم روستای نوک‌جو منجر شد را تغییر دهیم، درخواهیم یافت که کمبودهایی که گاه به جان باختن این معلمان منجر می‌شود، به مانند تیغی دو دم می‌توانند زندگی ایشان را هم تباه سازند. به این شکل که اگر در آن رویداد تلخ، گنگوزهی کمی دیرتر متوجه احتمال ریزش دیوار می‌شد و دیرتر برای نجات دانش آموزانی که بیخ دیوار ایستاده بودند خود را به ایشان می‌رسانید، حالا چند دانش آموز پرکشیده می‌داشتیم و یک معلمی که توان اداره مدرسه و محافظت از دانش آموزانش را نداشته و می‌بایست با عواقب قصورش(!) کنار بیاید.

رخدادی که می‌توانست جامه قهرمانی ای را که اکنون بر تن این معلم کوچ کرده اندازه کرده‌ایم را از او دور کرده و از این معلم فداکار، یک فرد خطاکار بسازد. فرد خطاکاری که شایسته شماتت است و حتی می‌بایست به مجازات هم برسد و در این مسیر دانستن اطلاعاتی همچون زحمت های هر روزه وی برای رسیدن به روستا، حقوق ناچیز، معوق شدن پی در پی دستمزدها و... هیچ تفاوتی ایجاد نخواهد کرد.

و چه دردناک است که می‌دانیم معلم های بسیاری در کشورمان هر روز با انواع این چالش ها مواجه هستند و هر آن احتمال دارد مورد قضاوت قرار گرفته و از مرز خدمت به خیانت و برعکس رانده شوند؛ چالش هایی که ممکن است پرداخت نشدن حقوق ایشان پس از هفت هشت ماه باشد و ایشان را به واکنش هایی مانند حضورنیافتن در کلاس درس سوق دهد و ممکن است یا از آن بدتر، از جنس ریزش دیوار یا آتش گرفتن بخاری  و سرعت عمل ایشان در واکنش به این حوادث باشد.

آموزگارانی که امروز در تقویم به نام ایشان ثبت شده اما چه بسا بسیاری شان ترجیح می‌دهند روزی در تقویم نداشته باشند و به جایش روز پایانی هر ماه، روز واریز حقوق، مزایا، دستمزد و مطالباتشان باشد!
منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار