شهادت واقعی‌ترین نقش «علی‌اکبر» تعزیه خرم‌آباد| وقتی زینب مرثیه‌خوانِ علی اکبرِ خود شد

گروه استان‌ها- تعزیه امسال در خرم‌آباد روایت جای خالی بازیگری بود که با خون خود واقعی‌ترین نقش زندگی‌اش را ایفا کرد و روضه‌اش را برای همیشه در تاریخ شهر جاودانه ساخت.
کد خبر: ۱۲۰۳۰۷۹
تاریخ انتشار: ۱۴ تير ۱۴۰۴ - ۱۹:۳۹ 05 July 2025

به گزارش خبرنگار تابناک از لرستان، آفتاب روز تعزیه در خرم‌آباد امسال رنگ دیگری داشت گویی خورشید هم شرم داشت با تمام توان بتابد بر صحنه‌ای که قرار بود یک جای خالی بزرگترین روضه‌ی مجسمش باشد، شهر یکپارچه سیاهپوش و نوای حزین چمرانه در کوچه پس‌کوچه‌ها دل‌ها را پیش از رسیدن به میدان عزا خراش می‌داد. 
مردم آمده بودند با بغضی کهنه‌تر از همیشه بغضی که امسال یک داغ تازه بر جگرش نشسته بود.
تعزیه آغاز شد همان رجز‌های آشنا همان چکاچک شمشیر‌ها و همان شیون‌ها اما نگاه‌ها مضطرب و منتظر بود منتظر آن لحظه باشکوه که جوان رعنای امام شبه پیغمبر برای اذن میدان بیاید لحظه‌ای که سال‌ها با صلابت و وقار شهید پاسدار «رضا دریکوند» گره خورده بود.
موسیقی حماسی حزین علی اکبر نواخته شد اما از خیمه‌گاه «رضا» بیرون نیامد به جای او جوانی دیگر با چهره‌ای مصمم، اما چشمانی که سنگینی یک امانت بزرگ را به دوش می‌کشید قدم به میدان گذاشت همهمه‌ای در جمعیت پیچید این جوان که بود؟ پس رضای ما کجاست؟
همان جوان برومند و بااخلاقی که سال‌ها با تمام وجود نقش علی اکبر را در تعزیه خرم‌آباد زندگی می‌کرد امسال دیگر در میان ما نبود او که هر سال با شمشیر چوبین در رثای مولایش رجز می‌خواند و دل‌ها را می‌سوزاند امسال رجز واقعی را در دفاع از وطن خوانده و در حمله ددمنشانه رژیم صهیونیستی به ارباب بی‌کفنش پیوسته بود.
اما این جایگزینی خود یک پیام بود پیامی روشن که از حلقوم بزرگان تعزیه به گوش می‌رسید اگر رضا، علی‌اکبروار به دیدار اربابش شتافت راه علی اکبر خالی نمی‌ماند این راه همیشه رهرو دارد.
 جوان تازه‌نفس با تمام توان رجز خواند رجزی که هم حماسه داشت و هم داغ او نه تنها نقش علی اکبر کربلا که نقش ادامه‌دهنده راه شهید رضا دریکوند را نیز بازی می‌کرد.
نمایش به اوج خود رسید لحظه شهادت علی اکبر آنگاه که جوان برومند از اسب به زیر افتاد فریاد «یا أبتاه» او با فریاد‌های مردم در هم آمیخت، اما امسال این سقوط فقط یک نمایش نبود.
ناگهان صحنه به شکلی غریب دگرگون شد همزمان با به میدان دویدن شبیه‌خوان امام حسین (ع) بر بالین فرزندش تشییع‌کنندگان با تابوتی نمادین وارد میدان شدند بر روی تابوت دو تصویر در کنار هم قاب شده بود تصویر حضرت علی اکبر (ع) و تصویر خندان شهید پاسدار رضا دریکوند.
مرز میان شبیه و شهید برداشته شد، روضه دیگر خواندنی نبود دیدنی بود مردم نه تنها برای یک شخصیت تاریخی که برای جوان رشید خودشان ضجه می‌زدند آنکه سال‌ها برایشان نقش علی اکبر را بازی کرده بود امسال خود مصداق اعلای آن شده بود؛ و در آن اوج ماتم و بهت وقتی همه چشم‌ها به تابوت دوخته شده بود شبیه‌خوان حضرت زینب (س) قدم پیش گذاشت او کسی نبود جز همسر شهید رضا دریکوند زنی که روزگاری در کودکی با پا‌های کوچک نقش رقیه را در همین تعزیه می‌دوید در نوجوانی نقش سکینه را ایفا کرده بود و امسال در اوج جوانی ردای صبوری زینب را بر تن داشت تا واقعی‌ترین نقش زندگی‌اش را ایفا کند.
او میکروفون را به دست گرفت صدایش می‌لرزید، اما کلامش استوار بود گویی از گلوی خود زینب (س) فریاد می‌زد رو به آسمان و تابوت همسرش کرد و دکلمه جانسوزش شهر را به سکوت واداشت
رضای من، علی اکبرِ من تو هر سال در این میدان شبیه او می‌شدی و امسال خودِ او شدی هر سال زره می‌پوشیدی تا به میدان بروی و امسال لباس شهادت برازنده‌ترین زره تو شد یادت هست؟ روزی که من رقیه این تعزیه بودم و از داغ علی اکبر بر سر و سینه می‌زدم؟ امروز من زینبم زینبی که نه فقط در داغ برادرزاده، که در داغ همسفرش می‌سوزد..‌
می‌پرسند چرا هلالِ ماهِ نو قامتت را خم کرده، آه می‌کشم و می‌گویم ماه، ماهِ محرّم است.
رضای من، پاره‌ی تنِ من
رفتی در حالی که عطرِ نوزادِ بیست‌روزه‌مان هنوز در آغوشت ننشسته بود.‌
می‌گویند زینب، می‌گویم آری باید داغ دیده باشی تا صبر زینب را بفهمی باید پاره‌ی تنت را به راه خدا داده باشی تا معنای «اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن» را با تمامِ وجود حس کنی.
رضا جانم...
گواهی می‌دهم که برای من، مهربان‌ترین همسر بودی و امروز برای مردمت اسطوره‌ی شجاعت و غیرت شده‌ای خدا را شاکرم که به آرزویت رسیدی و مایه افتخار ابدی من شدی خوشا به سعادتت که نامت در کنار اربابت حسین (ع) جاودانه شد.‌
می‌دانم که صدایم را می‌شنوی با تمام وجودم در پیشگاه خدا سوگند می‌خورم این امانتِ کوچکِ تو را، این یادگارِ علی‌اصغری‌مان را چنان زینب‌گونه پرورش دهم که ادامه‌دهنده‌ی راهِ سرخِ تو باشد.
راهت ادامه دارد،‌ای علی‌اکبرِ زمان ما
لبیک یا حسین...
 
پس از پایان صحبت های همسر شهید رضا دریکوند دیگر هیچ‌کس توان ایستادن نداشت صدای هق‌هق مرد و زن در هم پیچیده بود، دیگر نیازی به روضه‌خوان نبود جای خالی رضا بزرگترین و جانسوزترین مقتل امسال بود گریه‌ مردم دیگر فقط برای علی اکبرِ کربلا نبود اشک‌ها برای «رضایِ خرم‌آباد» بود که تصویرش با تصویر جوان امام حسین (ع) در هم آمیخته بود. 
امسال تعزیه خرم‌آباد یک شبیه‌خوان کم داشت اما یک شهید به قافله‌ی کربلا اضافه کرده بود امسال وقتی شبیه‌خوان امام حسین (ع) بر بالین خالی علی اکبر زانو زد و فریاد «وَلَدی» سر داد این فقط یک نمایش نبود این فریاد یک شهر بود برای جوان رعنایی که تعزیه‌اش را نه بر صحنه‌ی خاکی که در آسمان به سرانجام رسانده بود.
جای رضا خالی بود اما شهادتش تعزیه امسال را به واقعی‌ترین شکل ممکن به کربلا پیوند زد و به همه فهماند که راه حسین (ع) و راه شهادت در هر زمان و هر مکان ادامه دارد.
تعزیه‌ی امسال خرم‌آباد یک نمایش نبود یک حقیقت محض بود روایتی زنده از پیوند کربلای سال ۶۱ هجری با کربلای امروز روایتی از شهیدی که شبیه‌خوان بود و همسری که با صبر زینبی تعزیه عشق و شهادت را به پرده‌ی آخر رساند امروز آسمان خرم‌آباد بر غربت یک «زینب» و جای خالی یک «علی اکبر» خون گریست.
 
گزارش پگاه دالوند
/ص/
اشتراک گذاری
نظر شما
Chaptcha
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
آخرین اخبار